نهالنهال، تا این لحظه: 20 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

نهال باغچه مامان و بابا

بدون عنوان

غفع                                                                                                               &...
4 آذر 1392

سفر کیش

دختر عمه نازم، دو هفته پیش که با خانواده رفتی کیش       می خواستم برات پست بذارم، اما گفتم بذارم برگردی که عکس هات رو هم داشته باشم. ٢تا کنسرت        رفتی که خیلی بهت خوش گذشته بود، مخصوصا اون یکی که مجانی بود. یه شلوارک دریایی هم مامان برات خریده که خیلی باحاله. با غزال رفتین دوچرخه سواری            و خلاصه به قول خودت خیلی حال داده و این دفعه کلی خرید کردین. خیلی خوشحالم که دوران بچگیت داره اینطوری با خواهر گلت میگذره. آخه خیلی با هم خوبین.البته گهگاهی دعوای خواهرانه دارین.  ولی خدا رو شکر مامان و بابا محیطی رو فرا...
23 مهر 1390

گریه سوزناک

دیشب همگی رفتیه بودیم خونه عمه رضیه. قرار بود ما بچه ها بعد از ظهر بریم تپه کاج، اما صبح متوجه شدیم که حسین و پریسا نمیان. ساعت ٤و٥ بود که در حال انجام بازی فکری ( کوریدور ) بودیم، بزرگان تصمیم گرفتن ما رو بیرون ببرن، داشتن بین ٢تا مکان رای گیری می کردن که تو گفتی : مگه نمیخوایم بریم تپه کاج؟ گفتم نه، بعد کلی اصرار کردی     که حالا که نمیریم، منو ببرید لونا پارک   . هرچی گفتیم اون پارک دوره گوش نکردی. دلت گرفته بود که قولت دادیم ولی نشده، لونا پارک هم که نشد ناگهان زدی زیر گریه . دیگه تا ١ ساعت همینطور داشتی گریه می کردی     ، مگه آروم میشدی؟ انواع و اقس...
26 شهريور 1390

تئاتر بزبز قندی

نهال جونم، رسیدن به خیر، خوش گذشت؟ حدودا ٢سال پیش بود که من و زندایی لیلا   تو و سحر رو با هم بردیم تئاتری به نام بزبز قندی که توی پارک آزادی برگزار می شد. توی سالن تئاتر خیلی بهتون خوش گذشت، و واقعا از ته دل می خندیدید، بعد از نمایش رفتین جلو و با عروسک گردون ها حرف زدین و تشکر کردین. بعدش هم اصرار رو اصرار به زندایی لیلا که تو رو خدا بریم بازی، زندایی هم که عاشق شما بچه هاست، بله رو گفت. راستی تو یکی از دوست های دوران آمادگیت رو دیدی که کلی خوشحال شدی. خلاصه  اون روز حسابی بهت خوش گذشت. البته ما هم خیلی خوشحال بودیم که تونستیم شما رو  شاد کن...
27 مرداد 1390

سفر شمال

سلام نهال خانم خوشگل، الان با خانواده در راه شمال هستی، این تابستون مامانت کلاس شنا ثبت نامت کرده. یادمه از وقتی 3 ساله بودی با ما می اومدی استخر شیفتی می گرفتیمت تا هم خودمون استفاده کنیم هم تو بازی کنی. هیچ وقت هم نمی ترسیدی. خیلی آب بازی دوست داشتی. یادش بخیر چه روزهایی بود.ان شاالله سفر خوبی داشته باشی. خوش بگذره.                           ...
26 مرداد 1390

بدون عنوان

یادم میاد وقتی که تو به دنیا اومدی و من اومدم بیمارستان ببینمت مامان بزرگ تو رو گذاشت توی بغلم اما تا اومدی تو بغلم زدی زیرگریه منم کلی ناراحت شدم و وقتی میخواستم برم بینیتو فشار دادم و رفتم! ...
14 مرداد 1390

بدون عنوان

این هم از عکس های ٣ یا٤ سالگیت، نهال جون به خواهر گلت بگو اگر بازم عکس از کودکیت داره برات بذاره.         ...
16 خرداد 1390

هدیه تولد

سلام به دخترعمه ی خوشمزه خودم.نهال جونم، تصمیم گرفتم برای تولد امسالت این وبلاگ خوشگل رو بهت هدیه بدم. عزیزم به خواهر خوبت؛غزال؛ بگو بیاد توی این وبلاگ اذیت ها،شیطنت ها، خاطرات با هم بودنتون رو بنویسه. امیدوارم از این هدیه ناقابل خوشت اومده باشه.تولد ٩سالگیت مبارک.   ...
16 خرداد 1390
1